تاسوعا حضرت عباس س - 2

تاسوعا حضرت عباس س - 2

تاسوعا حضرت عباس س - 2

تاسوعا حضرت عباس س - 2

تاسوعا حضرت عباس س - 2
تاسوعا حضرت عباس س - 2
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
خروش رود و دریا: یا اباالفضل

حضرت عباس(ع)-مناجات

 

خروش رود و دریا: یا اباالفضل

پناه اهل دنیا: یا اباالفضل

به حق دست‌هایی که قلم شد

بگیر این دست‌ها را یا اباالفضل

 

یوسف رحیمی


تعداد بازديد : 361
دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت: 12:05
نویسنده:
نظرات(0)
دیدم خودم بال و پرت می ریخت عباس

حضرت عباس(ع)-شهادت

 

دیدم خودم بال و پرت می ریخت عباس

دشمن چگونه برسرت می ریخت عباس

می خواستم‌جمعت کنم‌ تا خیمه آرم

دیدم دوباره پیکرت می ریخت عباس

دیدم کنارت دست بر پهلو گرفته

دیدم‌ که اشگ‌ مادرت می ریخت عباس

دیدم که مشگت تیر خورد و قطره قطره

سرمایه های آخرت می ریخت عباس

دیدم به یاد غربت من گریه کردی

خون ‌از دوچشمان ترت می‌ریخت عباس

دیدم ‌که از پهلو سرت بر نیزه خورده

هرلحظه راس اطهرت می ریخت عباس

 

زهیر سازگار


تعداد بازديد : 211
دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت: 12:05
نویسنده:
نظرات(0)
چشمان خیس علقمه امواج رود بود

حضرت عباس(ع)-شهادت

 

چشمان خیس علقمه امواج رود بود

آن روز رود، شاهد کشف و شهود بود

آن روز سرخ، علقمه محراب کوفه شد

در دست ابن ملجم میدان، عمود بود

از شوق سجده صالح دین از فراز اسب

بر خاک سبز کرب و بلا در سجود بود

شکر خدا که راه تماشا گرفت خون

آخر هنوز صورت مادر کبود بود

این قصّه آب می خورد از چشم شور ماه

نسبت به ماه طایفه از بس حسود بود

 

سید حمیدرضا برقعی


تعداد بازديد : 201
دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت: 12:04
نویسنده:
نظرات(0)
چه بلایی است خدایا به سرم آمده است

حضرت عباس(ع)-شهادت

 

چه بلایی است خدایا به سرم آمده است

ازره دور غمی در نظرم آمده است

تاپذیرای غمی سخت شوم، باردگر

اشك غم بدرقۀ چشم ترم آمده است

ما جگرسوختگان آب نخواهیم ولی

این چه داغی است كه سوی جگرم  آمده است

اشكها پرده به چشمان تر من نـزنید

آه با قد خمیده پدرم آمده است

خبر از ساقی مـا نیست ولی می دانم

چه غمی بر جگرشعله ورم آمده است

علم خیمۀ سقا كه روی خاك ا فتاد

گشت معلوم بلائی به سرم آمده است

علقمه عطرگل یاس گرفت و پیداست

از جنان مادر نیكو سیرم آمده است

عمۀ غمزده ام باهمه غم های دلش

به تسّلای دل نوحه گرم آمده است

ای «وفائی»بنویس از اثر غصه و غـم

اشك و خون همره هم از بصرم آمده است

 

سید هاشم وفائی


تعداد بازديد : 199
دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت: 12:04
نویسنده:
نظرات(0)
آن‌جا که حرف قامت بالابلندهاست

حضرت عباس(ع)-مدح

 

آن‌جا که حرف قامت بالابلندهاست

گر بگذری قیامت بالابلندهاست

جایی که قامتت شده معیار، وصف سرو

در نوع خود ملامت بالابلندهاست

با تو بلند پرچم زیبا رُخان مدام

بالا سرِ سلامت بالابلندهاست

با آسمان معاشرتی هست بینشان

گرچه به خاک اقامت بالابلندهاست

خَم می‌کنند سر، اگر از در گذر کنند

افتاده‌گی علامت بالابلندهاست

دیدند نارساست بر آن‌ها قدِ زمین

تا اوج نی فخامت بالابلندهاست

افتاد دست تو که شود دست‌گیر ما

این، هیچ از کرامت بالابلندهاست

تنها نه دست، پا هم از آن‌ها حسد گرفت

این کم‌ترین غرامت بالابلندهاست

 

امیر اکبر زاده


تعداد بازديد : 219
دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت: 12:03
نویسنده:
نظرات(0)
تو کیستی لب تشنۀ جام بلایی

حضرت عباس(ع)-شهادت

 

تو کیستی لب تشنۀ جام بلایی

فرماندۀ کل قوای کربلایی

سقایی و سردار مقطوع الیدینی

باب العطا باب الکرم باب الحسینی

خون خدا خون خدا خون خدایی

ابن و اخ و عم امامان هدایی

هم اشرف الخلق استی و هم اشجع الناس

آری تو عباسی تو عباسی تو عباس

سرتا قدم مولا امیر المؤمنینی

فرزند زهرا زادۀ ام البنینی

با مهر ثار الله وجودت را سرشتند

نام ید الله را به بازویت نوشتند

جبریل پیشانی نهد برخاک راهت

کافر مسلمان می شود با یک نگاهت

چشم تو تفسیر امیرالمؤمنین است

ابروت شمشیر امیر المؤمنین است

والله ان قطعتوا یمینی از توست

وعن امام الصادق الیقینی از توست

بی دستی تو عالمی را دستگیر است

کی مثل تو اینسان به نفس خود امیر است

کی مثل تو در آب دست از آب شسته

جام عطش را در درون بحر جسته

کی مثل تو فانی به راه دوست گشته

یک لحظه از دست و سر و چشمش گذشته

کی مثل تو گردیده عالم پای بستش

کی مثل تو حیدر زده بوسه به دستش

تو جعفر طیار دشت کربلایی

حقا که پرچمدار دشت کربلایی

هم آب بی تو از درونش شعله خیزد

هم مشک بر بی آبی تو اشک ریزد

از قلب آتش ره به دریا باز کردی

در آب بودی و به دریا ناز کردی

دریا گریبان چاک زد بحر وصالت

گفتا که شیر فاطمه بادا حلالت

شرح وفاداریت را ام البنین گفت

زهرا به ایثار و وفایت آفرین گفت

دریا به تو از حنجر تو تشنه تر بود

با حنجر خشک تو داغش برجگر بود

آتش زسوز سینۀ تو تاب می خواست

آب از لب خشکیدۀ تو آب می خواست

از اشک چشمت ماهیان خون خورده بودن

امواج دریا از خجالت مرده بودند

برغربت تو مرکبت خون گریه می کرد

حتی عطش هم بر لبت خون گریه می کرد

دستت جدا اشکت به رخ سوزت به سینه

عذرت موجه بود در نزد سکینه

دل بر دل دریا زدی آبی نخوردی

دیگر چرا یک جرعه بر اصغر نبردی

سر در قدوم دوست بنهادی اباالفضل

سقایی و لب تشنه جان دادی اباالفضل

تنها نه میثم با غمت از تاب رفته

تا صبح محشر آبرو از آب رفته

 

غلامرضا سازگار


تعداد بازديد : 341
دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت: 12:03
نویسنده:
نظرات(0)
افتادی و هرکس که در دور و برت بود

حضرت عباس(ع)-شهادت

 

افتادی و هرکس که در دور و برت بود

با نیزه یا شمشیر بالای سرت بود

دست تو سویی مشک سویی دشمنت باز

راضی نشد ، در فکر دست دیگرت بود

افتادی و از بغض دیدم می فشارد

آن نیزه ای را که میان پیکرت بود

می زد تو را و با زبان طعنه می گفت ؛

ایکاش ای عباس ! اینجا مادرت بود

افتادی ای سقا و از آن لحظه دشمن

با چشم دنبال حجاب خواهرت بود

 

محسن ناصحی


تعداد بازديد : 201
دوشنبه 19 مهر 1395 ساعت: 12:01
نویسنده:
نظرات(0)
این قصه ی درد است پس آخر ندارد

حضرت عباس ع

این قصه ی درد است پس آخر ندارد
این شعله سوزان است خاکستر ندارد

از کربلا تا عرش تنها یک قدم بود
غیر از حسین (ع) این یک قدم را بر ندارد

وقتی که آمد کربلا اصحاب بودند
وقتی به میدان می رود یاور ندارد

وقتی عمود خمیه را انداخت یعنی
روزی برادر داشت و دیگر ندارد

شش ماه کافی بود تا عالم بفهمند
اصغر تفاوت با علی اکبر ندارد

از اربن اربا تازه فهمیدند مردم
اکبر تفاوت با علی اصغر ندارد

ما از شنیدن بیخودیم از خویش ، ای وای
زینب که میبیند ولی باور ندارد

زینب که میبیند تنش پیراهنی نیست
زینب که میبیند که انگشتر ندارد

از من چه میخواهی عزیزم پای این شعر
"روضه نمی خواهد تنی که سر ندارد"

روضه نمیخواهد تنی که چاک چاک است
جز زخم روی زخم بر پیکر ندارد

سر را جدا کردند اما نکته این است
خنجر در اینجا کار با حنجر ندارد

این کشته ی افتاده بر طف زاده ی کیست
این تشنه ی بی کس مگر مادر ندارد

بر نیزه خورشید است حق دارد رقیه
یک لحظه چشم از روی ماهش بر ندارد

این قصه از سر قصه ی سر بود یعنی
تا روز آخر قصه ام آخر ندارد

شاعر : سید حسن رستگار

 


تعداد بازديد : 405
دوشنبه 12 مهر 1395 ساعت: 9:22
نویسنده:
نظرات(0)
تشنگی رمضان با ابالفضل(ع) شده تسبیحِ باران: یا اباالفضل نوای چشمه ساران: یا اباالفضل اگر که تشنگی

تشنگی رمضان با ابالفضل(ع)

 

شده تسبیحِ باران: یا اباالفضل

نوای چشمه ساران: یا اباالفضل

اگر که تشنگی جان بر لبت کرد

بگو با کام عطشان: یا اباالفضل

 

یوسف رحیمی


تعداد بازديد : 257
شنبه 22 خرداد 1395 ساعت: 13:51
نویسنده:
نظرات(0)
چون عطش را مدار ابالفضل است روضه ی روزه دار اباالفضل است با همان مَشک خـالی و پاره ســاقی روزگار ابا

چون عطش را مدار ابالفضل است
روضه ی روزه دار اباالفضل است
با همان مَشک خـالی و پاره
ســاقی روزگار اباالفضل است

ذکر ما تا به صبح ، یا علی و
بــینِ لیل و نهار اباالفضل است
سوره ی فجر ما شده ست حسین
سوره ی إنفِـطار اباالفضل است
در مواسات و در وفا و ادب
اوّلْ آمـوزگار اباالفضل است
نه فقط ما که ماه معترف است
ماه شبهای تار اباالفضل است
از ازل بوده است پا بر جا
تا ابد برقرار ، اباالفضل است
پـیشِ زهـرا برای أمّ بــنین
مایه ی افتخار اباالفضل است
همه بعد از ظهور می بینند
که علمدارِ یار اباالفضل است
عَضُدِالحَیْدر است یعنی کـه
دست پروردگار اباالفضل است
قـوس ابرویِ او به ما فهمــاند
الگــوی ذوالفقار اباالفضل است
سَــرو افتاده ای که برتن اوست
زخم بیش از هزار اباالفضل است
آنکه باریـده تیر بر سر او
از یمین و یسار اباالفضل است
بر جبین حسین حک شده که
علّت انکسـار اباالفضل است

محمد قاسمی


تعداد بازديد : 269
پنجشنبه 20 خرداد 1395 ساعت: 9:33
نویسنده:
نظرات(0)
ضریح تازه مبارک،عزیز ام بنین ببین حریم تو آقا چقدر محترم است ضریح پشت ضریح و حرم میان حرم فدای گل

ضریح تازه مبارک،عزیز ام بنین

ببین حریم تو آقا چقدر محترم است

ضریح پشت ضریح و حرم میان حرم

فدای گل پسری که هنوز بی حرم است

پوریا باقری

 


تعداد بازديد : 177
چهارشنبه 01 اردیبهشت 1395 ساعت: 10:06
نویسنده:
نظرات(0)
پر از گره شده کارم گره گشا افتاد علیِ در نجفم بین کربلا افتاد چه زخمها به تنش بود و باز ناله نکرد بفک

پر از گره شده کارم گره گشا افتاد
علیِ در نجفم بین کربلا افتاد

چه زخمها به تنش بود و باز ناله نکرد
بفکر غربت من بود و بیصدا افتاد

تمام هوش و حواسش به خیمه بود و به مشک
کسی شکست پرش را و بی هوا افتاد

چنان عمود به فرق سرش اصابت کرد
که استخوان سر او به چند جا افتاد

بلند مرتبه شاهی قدش خمیده شد و
بلند مرتبه سردار زیر پا افتاد

برادرم که صدا کرد خوب فهمیدم
به دست بوسی زهرا رسید تا افتاد

نبودنش تلفات بدی برایم داشت
نگاه ها بسوی بانوی حیا افتاد

خبر رسید که امنیت حرم رفته
خبر رسید زنی بین خیمه ها افتاد

شاعر؟؟؟

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 315
شنبه 08 اسفند 1394 ساعت: 10:43
نویسنده:
نظرات(0)
روبروی گنبدت هر قامتی تا میشود ای که با آوردن نامت گره وا میشود هرچه حاجت بر درت آورده هر کس تا کنون

روبروی گنبدت هر قامتی تا میشود
ای که با آوردن نامت گره وا میشود

هرچه حاجت بر درت آورده هر کس تا کنون
مطئمناً یا برآورده شده یا میشود


عالم الغیبی و بی شک مصلحت دانسته ای
حاجتی گاهی اگر امروز و فردا میشود

درب های عرش هم بسته است تا آن لحظه که
روی زائر هایتان باب الحرم وا میشود

هرکسی دکتر جوابش کرده اینجا بی گمان
در حرم با یا ابالفضلی مداوا میشود

مشکلت را هر کجا بردی نشد , اینجا بیا
با کریمان کار مشکل نیست ، اینجا میشود

از همه دنیا دلت سیر است ؟ پس با من بگو
“یا ابوفاضل مدد” قطعا دلت وا میشود

مشهدم را داده و ماندست تنها کربلا
کربلا هم شاید اصلا مشهد امضا میشود .

حمیدرضا محسنات

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2


تعداد بازديد : 481
یکشنبه 25 بهمن 1394 ساعت: 14:32
نویسنده:
نظرات(0)
آه از آن دم خیمه ها در اضطراب افتاده بود حضرت سقا کنار نهر آب افتاده بود هم امید تشنگان هم قوّتِ قلب

آه از آن دم خیمه ها در اضطراب افتاده بود
حضرت سقا کنار نهر آب افتاده بود

هم امید تشنگان هم قوّتِ قلب حسین
هم تمامِ آرزوهای رباب افتاده بود

تا زمین خورد آن شغالانِ فراری آمدند
شیر بی پنجه ولی روی تراب افتاده بود

امتزاج خاک و خون در صورتش معلوم کرد
پای سقا گوییا بند رکاب افتاده بود

سرور خوبان عالم تا شنید ادرک اخاک
آمد آنجایی که پور بوتراب افتاده بود

اتفاقی نادر و بیگانه با علم نجوم
ماه روی زانوان آفتاب افتاده بود

در تمام مدت سی سال و اندی نوکری
بار دوم بود پیش او به خواب افتاده بود

دست ها تک تک تیمّم کرد صورت هم جدا
از شکوه سجده،در سجده ثواب افتاده بود

قدِّ رعنا،روی اسب و یک تنِ بی تکیه گاه
علت اینها بود اینگونه خراب افتاده

چیست اسباب شفاعت بر غلامان حسین?!
عالمی در این سوال امّا جواب افتاده بود

بهنام فرشی


تعداد بازديد : 227
دوشنبه 12 بهمن 1394 ساعت: 10:37
نویسنده:
نظرات(0)
تقدیم به روح ملکوتی تازه گذشته مرحوم استاد حاج عباس حداد کاشانی حضرت عباس(ع)-مدح شهسوار عشق چون آه

تقدیم به روح ملکوتی تازه گذشته مرحوم استاد حاج عباس حداد کاشانی

حضرت عباس(ع)-مدح

 

شهسوار عشق چون آهنگ میدان می کند

خاطر جمعی چو موی خود پریشان می کند

اشک خونین می چکد از دیده بر دامان صبر

هر زمان یاد از جوانان و  عزیزان می کند

بشنو از خیل فداکارش که یک عباس او

عقل را در کشو ر جان مات و  حیران می کرد

گاه دست خویش را در راه قرآن می دهد

گاه وجان خویش را تسلیم جانان می کند

موج زن شط و دلش خون و لبش پیش فرات

از عطش خون بر دل لعل بدخشان می کند

آب می خواهد خدایش آب کوثر می دهد

دست می خواهد خدایش باغ رضوان می دهد

از برای خاطر بی دستی اش دست خدا

هر کجا هر مشکلی داریم آسان می کند

ای طبیب دردمندان دردمندم دردمند

درد می دانی چه با ما دردمندان می کند

خلق می دانند در دارالشفای قرب دوست

دردها را  بیشتر عباس درمان می کند 

ما همه زار و نزاریم و توئی باب مراد

خانه ی امید ما را اشک ویران می کند

می کند بنیاد هستی موج طوفان خیز اشک

سیل اگر پی در پی آید آب طغیان می کند

گر کسی(( حداد ))، از شهری بپرسد وصف شعر

بیشتر تعریف از اشعار کاشان می کند

 

 

حاج عباس حداد کاشانی

 

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 291
دوشنبه 28 دی 1394 ساعت: 11:02
نویسنده:
نظرات(0)
شاهان جهانند غلامان اباالفضل افواج ملک خادم و دربان اباالفضل ابر و مه و خورشید و فلک دست به سینه هس

 شاهان جهانند غلامان اباالفضل
افواج ملک خادم و دربان اباالفضل

ابر و مه و خورشید و فلک دست به سینه
هستند همه گوش به فرمان اباالفضل

لبهای حسین و حسن و حیدر کرار
بوسه زده بر دیده و دستان اباالفضل

هرگز نشود در دو جهان عاجز و محتاج
دستی که دخیل است به دامان اباالفضل
مشمول دعا و نظر فاطمه باشد
هرکس شده در علقمه مهمان اباالفضل
درمردم عالم اثر از درد نماند
گیرند اگر نسخه ی درمان اباالفضل

در مجلس ذکرش به هوای می تسنیم
هرگز نرود خا‌طر مستان اباالفضل
فضل و کرم و مرحمت و جود و سخاوت
جمعند سر سفره ی احسان اباالفضل
شیران ژیان دم به زمین چشم بدوزند
بر صولت سگهای خیابان اباالفضل
شمشیرچه حاجت که به یک جذبهءچشمش
گشتند یلان کودک میدان اباالفضل
بر هم زده آسودگی و نظم فلک را
آشفتگی زلف پریشان اباالفضل

افسوس که رخصت نشد از ریشه در آید
نخل ستم و ظلم به طوفان اباالفضل

ساقیست اباالفضل و می ناب حسین است
باجان حسین خورده گره جان اباالفضل

تا سوی حسین می نگرد قبله ی مارا
تنظیم کند گردش چشمان اباالفضل

لب تشنه به دریا شد و لب تشنه برون شد
آویخت وفا بر لب عطشان اباالفضل

آن آب که با تیر ستم ریخت ز مشکش
شد داغ دگر بر دل سوزان اباالفضل

دیگر لب طفلان حرم آب نخواهد
گوید چه کنم با غم هجران اباالفضل

با دست قلم گریه کند بر غم زهرا
زهرا شده در علقمه گریان اباالفضل

یارب به علی و حسن و زینب و زهرا
یارب به حسینی که بود جان اباالفضل
در جمع غلامان اباالفضل نگنجیم
مارا بشمارید گدایان اباالفضل
 

صمد علیزاده

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 1187
شنبه 26 دی 1394 ساعت: 18:13
نویسنده:
نظرات(0)
ای قمر اصیل یا ابالفضل حضرت بی بدیل یا ابالفضل به رسم خاکساری عرب ها گفته ام “الدخیل یا ابالفضل محم

ای قمر اصیل یا ابالفضل
حضرت بی بدیل یا ابالفضل


به رسم خاکساری عرب ها
گفته ام “الدخیل یا ابالفضل


محمد کاظمی نیا

 

کانال تلگرام سایت حرم شاه :

https://telegram.me/harameshah2

 


تعداد بازديد : 213
شنبه 12 دی 1394 ساعت: 10:33
نویسنده:
نظرات(0)
بعد از تو روزگار زمین شد سیاه ، ماه غم ماند و موج ماند و عطش ماند و آه ، ماه خورشید شرح حال تو را این چ

بعد از تو روزگار زمین شد سیاه ، ماه
غم ماند و موج ماند و عطش ماند و آه ، ماه

خورشید شرح حال تو را این چنین نوشت
بی سرزمین تر از همه بی سرپناه ، ماه

 

دنیا پس از تو زود به پایان خود رسید
خورشید را بیاورم آیا گواه ، ماه ؟

حالا غریب هستی و بغض تو در گلوست
دیروز گریه های علی بود و چاه ، ماه

زینب غروب روز دهم آب را که دید
گاهی به یاد علقمه افتاد و گاه ، ماه

حالا به من که محو علمداری توام
گاهی اشاره ای کن و گاهی نگاه ، ماه

این روزها هوای دلم ابری و بد است
حالی بپرس از من گم کرده راه ، ماه
احمد علوی


تعداد بازديد : 193
چهارشنبه 20 آبان 1394 ساعت: 10:12
نویسنده:
نظرات(0)
آیه ی انا فتحنای قیام کربلا آیت الله معظم سید ارض و سما حضرت ذخرالحسین آیینه لطف خدا یابن قتال العرب

آیه ی انا فتحنای قیام کربلا
آیت الله معظم سید ارض و سما
حضرت ذخرالحسین آیینه لطف خدا
یابن قتال العرب یابن علی المرتضی
شیر مرد هاشمی سردار دشت نینوا
یوسف ام البنین آقای کل ماسوا
ساقی لب تشنگان دریای ایثار و حیا
ای امیر علقمه سلطان عرش و کبریا
حضرت باب الحوائج قبله ی اهل ولا
بهترین تفسیر أو ادنی و هم قالو بلا
تشنه ی دریا دل ای امید اهل خیمه ها
ای قیامت قامت ای مصداق والشمس والضحی
حضرت باب الحسین ای کوه تقوا و صفا
ای علمدار حرم سرلشکر صاحب لوا
مظهر عشق و ادب یاساقی مشکل گشا
ای فروغ سرمدی ای چشمه ی آب بقا
ای امیر لشکر سلطان مصباح الهدی
حضرت پشت و پناه پادشاه سرجدا
ای سپهر غیرت و عزت همای دلربا
عالَمی در وادی عشق تو باشد مبطلا
محور خلقت تویی ای شافع روز جزا
گوشه ی چشمی نما از لطف و رحمت بر گدا


سعید مرادی


تعداد بازديد : 245
یکشنبه 10 آبان 1394 ساعت: 15:03
نویسنده:
نظرات(0)
بال و پر غم تو به بال و پرم گرفت داغ تو بود نور ز چشم ترم‌گرفت آرام از نگاه حرم محو می شدی هی رفته ر

بال و پر غم  تو به بال و پرم گرفت

داغ تو بود نور ز چشم ترم‌گرفت

آرام از نگاه حرم محو می شدی

هی رفته رفته قلب من و خواهرم گرفت

 

من التماس می کنم از جا بلند شو

بعد از تو بارها نفس اصغرم گرفت

پیداست جای شانه ی دستی به موی تو

بر زانویش سر تو خود مادرم گرفت

عمامه را به روی تنت پهن می کنم

شرمنده ام عبای مرا اکبرم گرفت

شاعر:حسین واعظی


تعداد بازديد : 213
دوشنبه 04 آبان 1394 ساعت: 10:42
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 44
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف