شب عاشورا - 4

شب عاشورا - 4

شب عاشورا - 4

شب عاشورا - 4

شب عاشورا - 4
شب عاشورا - 4
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
در شب پر شور عاشورا ، به دشت کربلا تا سحر ، بيدار و شادانند اصحاب حسين صوت قرآن و ،

در شب پر شور عاشورا ، به دشت کربلا                 تا سحر ، بيدار و شادانند اصحاب حسين
صوت قرآن و ، نماز است و ، مناجات و دعا              روشنائي بخش آنان ، نور مهتاب حسين .....
گفت با خويشان و با اصحاب خود آن شب امام         چون که فردا ، روبرو با لشگر دشمن شوم
جز شهادت نيست راه ديگري در اين قيام                 دوست دارم ، کشته در اين راه ، تنها من شوم
هر که مي‌ترسد ز جان خود ، درين جنگ شديد          خيز و ، در پردة شب ، گيرد اکنون راه خويش
هر که مي‌خواهد که فردا ، همرهم گردد شهيد         عهد بندد با خدايش ، در دل آگاه خويش
يک زبان ، گفتند : هرگز ، اي عزيز فاطمه                 کي ترا تنها گذاريم و ، ازين صحرا رويم
نيست ما را يا حسين از اين شهادت واهمه              اي خوشا ، با رو سپيدي ، ما ازين دنيا رويم
در شب پر شور عاشورا ، به دشت کربلا                  تا سحر بيدار و شادانند اصحاب حسين
صوت قرآن و ، نماز است و ، مناجات و دعا              روشنائي بخش آنان ، نور مهتاب حسين ....
سيزده ساله جواني بود و ، پرسيدش امام :             مرگ در پيشت چگونه باشد اي پور حسن ؟
در جواب پيشوايش ، گفت با صد احترام :                از عسل شيرين تر است اين مرگ خونين پيش من
آن يکي گفتا : اگر هفتاد باره جان دهم                  زنده گردم ، باز ، در راهت فداکاري کنم
دوست دارم ، جان به راه عترت و قرآن دهم              تا نفس دارم ، امام خويش را ياري کنم
يک زبان گفتند : کي امشب به پايان مي‌رسد ؟         کي شود فردا ؟ که جان در ياري قرآن دهيم ؟
جان ما بعد از شهادت ، چون به جانان مي‌رسد          کي شود پيش امام خود ، خدايا جان دهيم ... ؟

نام شاعر:حبيب چايچيان


تعداد بازديد : 159
پنجشنبه 27 مهر 1391 ساعت: 9:15
نویسنده:
نظرات(0)
شب وصل است و تب دلبری جانان است ساغر وصل لبالب به لب مستان است در نظر بازی شان اهل نظر حیران است گوی

شب وصل است و تب دلبری جانان است
ساغر وصل لبالب به لب مستان است
در نظر بازی شان اهل نظر حیران است
گوییا مشعله از بام فلک ریزان است
چشم جادوی سحر زین شب و تب گریان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
یا رب این بوی خوش از روضه ی جان می آید
یا نسیمی است کز آن سوی جهان می آید
یارب این نور صفات از چه مکان می آید؟
عجب این همهمه از حور جنان می آید
یا رب این آب حیات از چه دلی جوشان است؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
گوش تا گوش همه کرّ و فر دشمن پست
شاه بنشسته بر او حلقه ی یاران الست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست
چار تکبیر زده یک سره بر هر چه که هست
خیمه در خیمه صدای سخن قرآن است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
وه از آن آیت رازی که در آن محفل بود
مفتی عقل در این مسئله لا یعقل بود
عشق می گفت به شرع آنچه بر او مشکل بود
خم می بود که خون در دل و پا در گل بود
ساغر سرخ شهادت به کف مستان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
این حسین است که عالم همه دیوانه ی اوست
او چو شمعی ست که جان ها همه پروانه ی اوست
شرف میکده از مستی پیمانه ی اوست
هر کجا خانه ی عشق است همه خانه ی اوست
حالیا خیمه گهش بزم گه رندان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
محرمان حلقه زده در پی پیغامی چند
چشم اِنعام مدارید ز اَنعامی چند
فرصت عیش نگه دار و بزن جامی چند
که نمانده ست ره عشق مگر گامی چند
در بلاییم ولی عشق بلاگردان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
امشب است آن که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
با من راه نشین باده ی مستانه زدند
قرعه ی فال به نام من دیوانه زدند
یوسف فاطمه را ننگ جهان زندان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا عمل مذهب رندان بکنم
قطع این مرحله با ملک سلیمان بکنم
حمله بر شعبده از دولت قرآن بکنم
آنچه استاد ازل گفت بکن آن بکنم
عاقبت حانه ی ظلم است که آن ویران است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
نقد ها را بود آیا که عیاری گیرند؟
تا همه صومعه داران پی کاری گیرند
و به تاریکی شب ره به کناری گیرند
صادقان زآینه ی صدق غباری گیرند
صحنه ی مشهد ما صحن نگارستان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
در شب قدر نگفت از سر و سامان زینب
داشت اندیشه ی فردای یتیمان زینب
گفتی از یاد پریشانی طفلان زینب
داشت امشب همه گیسوی پریشان زینب
این چه خوابی ست که در خواب گه شیران است ؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
ظهر فردا قد رعنای حسین است کمان
باز جوید شه بی یار ز عباس نشان
ز علمدار خود آن خسرو شمشاد قدان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
قرص خورشید هم از خجلت او پنهان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
علی اکبر به اجازت ز پدر خواهشمند
صبر از این بیش ندارم چه کنم ؟ تا کی و چند ؟
جان به رقص آمده از آتش غیرت چو سپند
بوسه ای بر لب خشکم بزن ای چشمه ی قند
دستی اندر خم زلفش که چنین پیچان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
او سلیمان زمان است که خاتم با اوست
سرّ آن دانه که شد رهزن آدم با اوست
نفس همّت پاکان دو عالم با اوست
زخم شمشیر وسنان چیست که مرهم با اوست ؟
پس چه رازی ست که خنجر به گلو برّان است ؟
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
شام فردا که رسد زینب گریان و دوان
در هیاهوی رذیلانه ی آن اهرمنان
پرسد از پیکر صد چاک شه تشنه زبان
که شهیدان که اند این همه خونین کفنان
جگر رود فرات از دل او سوزان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
او که دربانی میخانه فراوان کرده
نوش پیمانه ی خون بر سر پیمان کرده است
اشک را پیرهنِ یوسفِ دوران کرده است
چنگ بر گونه زده موی پریشان کرده است
در دل حادثه مجموعِ پریشانان است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
گفت عباس که: من از سر جان برخیزم
از سر جان و جهان دست فشان برخیزم
از سر خواجگی کون و مکان برخیزم
من به بویت ز لحد رقص کنان برخیزم
این چه روح است و کرامت که در این یاران است
امشبی را شه دین در حرمش مهمان است


تعداد بازديد : 413
سه شنبه 14 شهریور 1391 ساعت: 21:08
نویسنده:
نظرات(0)
يا حسين(ع) شبِ آخر بگذار اين پَر ِمن باز شود بيشتر رويِ تو چشم تر ِمن باز شود حرفِ هجران

     يا حسين(ع)

شبِ آخر بگذار اين پَر ِمن باز شود

بيشتر رويِ تو چشم تر ِمن باز شود

 

حرفِ هجران مزن اينقدر مراعاتم كن

دست بردار ، دلِ مضطر ِ من باز شود

 

جان زينب برو از كرب و بلا زود برو

مگذاري گره ي معجر من باز شود

 

آه ، راضي نشو بنشينم و گيسو بكشم

آه ، راضي نشو موي سر من باز شود

 

پاي دشمن به روي پيكر تو باز شود

روي دشمن به روي معجر من باز شود

 

جانِ من حرز بينداز به گردن مگذار

جاي اين بوسه ي پيغمبر من باز شود

 

جان زينب برو مگذار غروب فردا

سمت گودال رهِ مادر من باز شود

 

حيف از اين زير گلو نيست خرابش بكنند؟!

پس اجازه بده تا حنجر من باز شود

 

لااقل قول بده زود خودت جان بدهي

بلكه راهِ نفس آخر من باز شود

 (شاعرش را نميشناسم)


تعداد بازديد : 225
جمعه 03 شهریور 1391 ساعت: 12:43
نویسنده:
نظرات(0)
امشب فقط مانده برای ما برادر این دشت فردا می کند غوغا برادر با من نگو فردا چه خواهد شد که زینب(س)

امشب فقط مانده برای ما برادر

این دشت فردا می کند غوغا برادر

با من نگو فردا چه خواهد شد که زینب(س)

می ترسد از غمهای این صحرا برادر

خار مغیلان بیابان جمع کن تا

فردا نگردد جمع با پاها برادر

راز و نیاز امشب تو فرق دارد

از غصه ها می گوید این نجوا بردار

می گویی از گودالُ خونُ و طاقتی نیست

تا دیدنیها بشنوم حتی برادر

باور ندارم زینتِ دوش نبی را

سُمها کند هم سطح با شنها برادر

درد فراق تو برای کشتنم بس

دیگر چرا سر نیزه و سرها برادر

از غارت خلخال و خون گوشواره

چیزی نگویی بین مَحرمها برادر

گفتی اسارت می روم، اینکه محال است!!

با غیرتی که دیدم از سقا برادر

وقتی میان نیزه ها گم شد تن تو

با ناله ات راه مرا کن وا برادر

ای وای از آن لحظه که می آید، ندای

آهِ غریبِ مادرِ زهرا برادر

شاعر : حسین ایمانی

 


تعداد بازديد : 255
دوشنبه 30 مرداد 1391 ساعت: 13:02
نویسنده:
نظرات(0)
امشب زینب قصه ی فردا می گوید فردا گلها زغصه ی دلها می روید امشب دلها به کنج سینه ها می سوزد فردا

امشب زینب قصه ی فردا می گوید

 

فردا گلها زغصه ی دلها می روید

 

امشب دلها به کنج سینه ها می سوزد

 

فردا دشمن زاوج کینه ها می سوزد

 

امشب رقیه روی قلب پدر خواب است

 

فردادرون قتلگه خورشید بی تاب است

 

امشب صدای خواندن قرآن زخیمه ها آید

 

فردا نسیم  شقایق حماسه ها دارد

 

امشب کبوتر از دل داغ شکسته پر می زد

 

فردازبال خونی او باغ لاله می ریزد

 

امشب ببین که خون خدا از صدای او جوشد

 

فردا چقدر حادثه از کربلا می جوشد

 

امشب  ابالفضل علم ومشک تشنه می خواهد

 

فردابیا که حسرت آب درنگاه می ماند...

 

امشب سکوت بر لب تشنه خیز صحراماند

 

فرداگذشت ماه ودستهای بریده برجا ماند

 

امشب پراست از شب وماه وگریه های غریب

فردازخون شود جاری رودهای غریب
شاعر : فاطمه خمسی

 


تعداد بازديد : 197
دوشنبه 30 مرداد 1391 ساعت: 12:13
نویسنده:
نظرات(0)
مشب عزیز زهرا، در ذکر یا الله است فــــــــــردا سجاده او، گودال قتلگاه است یا رب به حق زینب، سح

مشب عزیز زهرا، در ذکر یا الله است    فــــــــــردا سجاده او، گودال قتلگاه است

یا رب به حق زینب، سحر نگردد امشب (2)

امشب ابا عبدالله، در خیمه ها مهمان است

فردا تنش چون قرآن، زیر سُمّ اسبان است

یا رب به حق زینب، سحر نگردد امشب (2)

امشب نخوابد اصغر، یک لحظه در گهواره

فردا ز حلق خشکش، خون می زند فوّاره

امشب عــــــــــلی اکبر، گردد به دور بابا

فردا شود در میـــــدان، لب تشنه اِرباً اِربا

یا رب به حق زینب، سحر نگردد امشب (2)

امشب کنــــــد سقائی، سقا به اشک دیده

فردا کند سرداری، بــــــــا بازوی بریده

امشب به جام سقا، آتش بجـــای آب است

فردا دل سکینه، از داغ او کـــــباب است

یا رب به حق زینب، سحر نگردد امشب (2)

امشب از لب نیفتد، ذکر و دعای قاسم       فـــــــــــــردا ابا عبدالله، گرید برای قاسم

یا رب به حق زینب، سحر نگردد امشب (2)


تعداد بازديد : 533
شنبه 05 فروردین 1391 ساعت: 16:23
نویسنده:
نظرات(0)
شام غــــــــــــــریبانِ مـــــــــــولای شهیدان است ارض و سَما گریان بــــــــــــــر حالِ یتیمان

شام غــــــــــــــریبانِ مـــــــــــولای شهیدان است

ارض و سَما گریان بــــــــــــــر حالِ یتیمان است

زینب ز دوری برادر دل پـــــریشان می شود(2)

دخت علی فــــــــــــــــــردا در جمع اسیران است

فــــــــــــــــردا سکینه می کند در کربلا غوغا بپا

گوید کنار پیکر بـــــــــــــابش به صد شور و نوا

من آمدم بـــــــــــا تو چسان، بی تو روم از کربلا

همـــــــــــــراه من ای گُل، خار و مُـغیلان است

فــــــــــــــــردا رقیه در خرابه آه و افغان می کند

ایـــــــن بــــلبل شوریده دل، دلها پریشان می کند

ویرانه را از اشک خود، همچون گلستان می کند

از دوری بـــــــــابش، در آه و افغــــــــــان است
تعداد بازديد : 1513
شنبه 05 فروردین 1391 ساعت: 16:23
نویسنده:
نظرات(1)
امشب شب قتل حسین زادۀ زهرا ست امشب شب عزیز مصطفی با دو صد غوغاست

امشب شب قتل حسین زادۀ زهرا ست            امشب شب عزیز مصطفی با دو صد غوغاست

                                    امشب شب قتل حسین زادۀ زهراست

امشب حسین در خیمه گه در مناجات است                         گه فکر اطفال و گهی فکر طاعاتست

گه در نماز و گه در دعا ذکر آیاتست                          گوید که ای داور اندر رهت یکسر

                                    قربانیان با سر و حاضر ای مولا است

امشب حسین با یاوران رازها دارد                            گه شکوه از جور فلک با نوا دارد

گه با علیلش صحبتی ز اشقیا دارد                          کی عابد بیمار شو د بر یتیمان یار

                                    اندر خرابه جایشان ازید اعداست

امشب حسین دارد سخن با علمدارش                                 گردد به دور خیمه ها بهر طفلانش

بوسد همی از مرحمت چشم غمخوارش                  کی میر سقایم ، بین داغ دلهایم

                                    فردا ز خونت گلستان صحفه صحراست

امشب حسین تشنه لب در غم و زاریست                تا صبح فکر کودکان از گرفتاریست

بهر اسیری زنان خوندل جاریست                             از هجر یارانش بهر یتیمانش

                                    خونابه از چشمش روان از غم فرداست

امشب حسین گاهی بود با علی اکبر                                  دارد وداع نوجوان با دو چشم تر      

لیلی زند از داغ او سینه و بر سر                             گوید علی اکبر ای مونس مادر

                                    مادر ز بعدت بی پناه در کف اعداست

یا رب حق سلطان دین آن شه بی سر                                 بگذر ز جرم عاصیان حق پیغمبر

این حاضرین را میرسان در لب کوثر                           کن جمله را سیراب از دست حیدر آب

                                    نادم غمش خون جگر از غم فرداست


تعداد بازديد : 1323
شنبه 05 فروردین 1391 ساعت: 16:19
نویسنده:
نظرات(1)
واویلا ، واویلا ، شب قتل حسین است در عالم ، در عالم ، فریاد شور و شین است

واویلا ، واویلا ، شب  قتل حسین است                     در عالم ، در عالم ، فریاد شور و شین است

                                    واویلا ، واویلا شب قتل حسین است (2)

امشب حسین بن علی اندر دعا باشد                                 تا صبح مشغول عبادت با خدا باشد

فردا سر نورانیش بر نیزه باشد                                 در هر جا، در هر جا ، آوای یا حسین باشد

                                    واویلا ، واویلا شب قتل حسین است (2)

امشب به خیمه اصغر شیرین زبان خواب است              فردا ز سوز تشنگی نالان و بی تاب است

در کربلا از بهر طفلان آب نایاب است                         در هر جا، در هر جا ، آوای یا حسین است

                                    واویلا ، واویلا شب قتل حسین است (2)

فردا حسین تشنه لب تنهای تنها می شود               از ظلم و جور کوفیان افسرده زهرا می شود

گریان ز هجر اکبرش غمدیده لیلا می شود                 در عالم ، در عالم فریاد شور و شین است

                                    واویلا ، واویلا شب قتل حسین است (2)

فردا در این صحرا شود کشته علی اکبر                     گردد جدا دست از تن عباس نام آور

باشد حسین بن علی بی مونس و یاور                   در هر جا ، در هر جا ، آوای یا حسین است

                                    واویلا ، واویلا شب قتل حسین است (2)

امشب شب عاشورایِ خسرو خوبان است                از بهر هفتاد و دو تن زهرا پریشان است

جن و ملک زین ماجرا غمگین و نالان است                در هر جا ، در هر جا ، آوای یا حسین است

                                    واویلا ، واویلا شب قتل حسین است (2)
تعداد بازديد : 1837
شنبه 05 فروردین 1391 ساعت: 13:17
نویسنده:
نظرات(1)
ورود به محرم

از حبیب الله چایچیان«حسان»:

شب عاشورا

امشب شهادت نامه‌ی عشّاق امضا می‌شود

فردا زخون عاشقان، این دشت، دریا می‌شود

امشب کنار یکدگر، بنشسته آل مصطفی

فردا پریشان جمع‌شان، چون قلب زهرا می‌شود

امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی

فردا صدای الامان، زین دشت بر پا می‌شود

امشب کنار مادرش، لب تشنه اصغر خفته‌است

فردا خدایا بسترش، آغوش صحرا می‌شود

امشب که جمع کودکان، در خواب ناز آسوده‌اند

فردا به زیر خارها، گم گشته پیدا می‌شود

امشب رقیه حلقه ی زرّین اگر دارد به گوش

فردا دریغ این گوشوار، از گوش او وا می‌شود

امشب بـه خـیـل تشنگان،عباس باشد پاسبان

فردا کنــار علقمــه، بــی دسـت سقـا می‌شود

امشب که قاسم زینب گلـــزار آل مصطــفـاست

فردا ز مرکب سرنگون، ایــن سـرو رعنا می‌شود

امشب گـــرفته در میــــان اصحـــاب، ثـــارالله را

فـــردا عــزیــز فاطمـه، بی یــار و تنــها می‌شود

امشب به دست شاه دسن،باشد سلیمانی نگین

فردابه دست ساربان، این حلقه یغما می‌شود

امــشــب سـر ســر خــدا بــر دامـــن زینـب بود

فــردا انیس خولی و دیــر نصــــاری مــی‌شود

ترسم زمین وآسمان، زیر و زبر گردد«حسان»

فردا اســــارت نامه‌ی زینب چو اجرا می‌شود


تعداد بازديد : 183
دوشنبه 15 اسفند 1390 ساعت: 18:05
نویسنده:
نظرات(0)
ورود به محرم

شب عاشورا

بگذار تا بمیرم و تنها نبینمت

‏تنها به روی سینه صحرا نبینمت

امشب بیا که بوسه زنم برگلوی تو

‏شاید بمیرم از غم و فردا نبینمت

می ترسم از نگاه به گودال آن طرف

‏دارم دعا به زیر لب آن جا نبینمت

غم نیست گرچه بر بدنم کعب نی خورد 

‏من نذرکرده­ام که به نی­ها نبینمت

امشب برای من تو دعاکن که شام بعد

‏بی سر به روی دامن زهرا ببینمت



تعداد بازديد : 287
دوشنبه 15 اسفند 1390 ساعت: 18:05
نویسنده:
نظرات(0)
ورود به محرم

‏شب عاشورا


شب است و بوی جدایی ز کربلا آید

‏صدای ناله زینب ز نینوا آید

صدای خواندن قرآن ز حنجر اکبر

‏برای دفعه آخر چه با صفا آید

هنوز ماه مدینه محافظ حرم است

‏کنار خیمه طفلان صدای پا آید

نشسته بانوی مظلومه با برادر خود

‏سخن ز غربت و هجران در آن سرا آید

هر آنچه دشت هراسش همیشه، خواهد دید

‏امان زلحظه فرداکه پر بلا آید

دوباره پهلوی بشکسته را عیان بیند

‏که روی خاک به صورت غم آشنا آید

هنور یار نرفته، چنین پریشان است

‏چه می­کند که سر او به نیزه­ها آید


تعداد بازديد : 255
دوشنبه 15 اسفند 1390 ساعت: 18:04
نویسنده:
نظرات(0)
ورود به محرم

شب عاشورا


هر كه سرباز خدا نیست نماند، برود

وان كه پابند وفا نیست نماند، برود

مى كشد پرده تاریك شبانگاه به دشت

هر كه را شرم و حیا نیست نماند، برود

رود آهسته چنان موج سیاهى در شب

هر كه را ترس خدا نیست نماند، برود

دجله آغشته به خوناب پریشانى ماست

هر كه آشفته ما نیست نماند، برود

تشنه دشت بلا هیچ نمى جوید آب

آن كه سیراب بلا نیست نماند، برود

رشته نازك پنهان تعلّق دارد

آن كه آزاد و رها نیست نماند، برود

هر كه آیینه خود را به تماشا نشكست

محرم اهل ولا نیست نماند، برود

بر سر تربت ما لاله شفا مى گیرد

هر كه در فكر شفا نیست نماند، برود

آخرین سجده عشق است به محراب نیاز

هر كه هم بال دعا نیست نماند، برود


تعداد بازديد : 233
دوشنبه 15 اسفند 1390 ساعت: 18:04
نویسنده:
نظرات(0)
ورود به محرم

شب عاشورا


امشب ای مردم غفلت زده، مهلت بدهید

تا که «حر» سوی ره راست ز بیراهه شود

اصغرم را بگذارید که تا فردا صبح

 سن قربان شدنش کامل و، شش ماهه شود


تعداد بازديد : 221
دوشنبه 15 اسفند 1390 ساعت: 18:03
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسین - شهادت

علی اکبر لطیفیان

امام حسین(ع) و حضرت زینب(س)-شب عاشورا

 

بمان که روشنی دیده ی ترم باشی

شبیه آیینه ای در برابرم باشی

هوای خیمه ی من بی نگاه تو سرد است

بمان که مایه ی دل گرمی حرم باشی

چه شد که از ته گودال سر در آوردی

تو زینت سر دوش پیمبرم باشی

در این شلوغی گودال تنگ، قول بده

کمی مراقب پهلوی مادرم باشی

تو در بلندترین نیزه منزلت کردی

به این بهانه مگر سایه ی سرم باشی

جواب خنده ی دشمن به خواهرت با کیست

مگر تو قول ندادی برادرم باشی

تو آفتابی و بالای نیزه هم که شده

بمان که روشنی دیده ی ترم باشی


تعداد بازديد : 207
چهارشنبه 23 آذر 1390 ساعت: 18:39
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسین - شهادت

وحید قاسمی

امام حسین(ع) و حضرت زینب(س)-شب عاشورا

 

خواب دیدم در این شب غربت

خواب دستی عجیب و خون آلود

خواب دیدم که پیکرم خواهر

طعمه ی گرگ های وحشی بود

**

اضطرابی به جانم افتاده

که بیان کردنش میسّر نیست

یک جوان مرد با شرف زینب

بین این سی هزار لشگر نیست

**

ماجراهای عصر فردا را

در نگاه تر تو می بینم

راضیم به رضای معبودم

تا سحر بوته خار می چیینم

**

شب آخر وصیتی دارم

در نماز شبت دعایم کن

ظهر فردا به خنده ای خواهر

راهی وادی منایم کن

**

باغ سر سبز خاطراتت را

غصه پاییز می کند زینب

گوش کن شمر خنجر خود را

آن طرف تیز می کند زینب

**

عصر فردا از اهل بیت رسول

زهر چشمی شدید می گیرن

وقت تاراج خیمه های حرم

چند کودک ز ترس می میرند

**

کوفیان شهره ی عرب هستند

مردمانی که دست سنگین اند

رسمشان است میوه را در باغ

با همان شاخ و برگ می چینند

**

دور کُن از زنان و دخترها

هر چه خلخال در حرم داری

خواهرم داخل وسایل خود

روسری اضافه هم داری؟؟؟

**

عصر فردا بدون شک این جا

می زند گردبار خاکستر

با صبوری به معجرت حتما

گره ی محکمی بزن خواهر


تعداد بازديد : 311
چهارشنبه 23 آذر 1390 ساعت: 18:38
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسین - شهادت

وحید قاسمی

امام حسین(ع) و حضرت زینب(س)-شب عاشورا

 

خواب دیدم در این شب غربت

خواب دستی عجیب و خون آلود

خواب دیدم که پیکرم خواهر

طعمه ی گرگ های وحشی بود

**

اضطرابی به جانم افتاده

که بیان کردنش میسّر نیست

یک جوان مرد با شرف زینب

بین این سی هزار لشگر نیست

**

ماجراهای عصر فردا را

در نگاه تر تو می بینم

راضیم به رضای معبودم

تا سحر بوته خار می چیینم

**

شب آخر وصیتی دارم

در نماز شبت دعایم کن

ظهر فردا به خنده ای خواهر

راهی وادی منایم کن

**

باغ سر سبز خاطراتت را

غصه پاییز می کند زینب

گوش کن شمر خنجر خود را

آن طرف تیز می کند زینب

**

عصر فردا از اهل بیت رسول

زهر چشمی شدید می گیرن

وقت تاراج خیمه های حرم

چند کودک ز ترس می میرند

**

کوفیان شهره ی عرب هستند

مردمانی که دست سنگین اند

رسمشان است میوه را در باغ

با همان شاخ و برگ می چینند

**

دور کُن از زنان و دخترها

هر چه خلخال در حرم داری

خواهرم داخل وسایل خود

روسری اضافه هم داری؟؟؟

**

عصر فردا بدون شک این جا

می زند گردبار خاکستر

با صبوری به معجرت حتما

گره ی محکمی بزن خواهر


تعداد بازديد : 211
چهارشنبه 23 آذر 1390 ساعت: 18:37
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسین - شهادت

علی اکبر لطیفیان

امام حسین(ع) و حضرت زینب(س)-شب عاشورا

 

داری عقیله خواهر من گریه می کنی

آیینهٔ برابر من گریه می کنی

از لا به لای خیمه دلم تا مدینه رفت

خیلی شبیه مادر من گریه می کنی

دل شوره می چکد ز نگاه سه ساله ام

وقتی کنار دختر من گریه می کنی

من از برای معجر تو گریه می کنم

تو از برای حنجر من گریه می کنی

امشب برای ماندن من نذر می کنی

فردا برای پیکر من گریه می کنی

امشب نشسته ای و مرا باد می زنی

فردا به جسم بی سر من گریه می کنی


تعداد بازديد : 183
چهارشنبه 23 آذر 1390 ساعت: 18:36
نویسنده:
نظرات(0)
امام حسین - شهادت

سید مهدی نژاد هاشمی

 

امام حسین(ع)-شب عاشورا

 

شب تا سحر یک ریز صحرا گریه می کرد

پیش از طلوع صبح، فردا گریه می کرد

تقدیر می خواهد دلش فردا نیاید

آخر چرا دنیا سرا پا گریه می کرد

فردا چه روزی است در تاریخ عالم

یحیی(1) برایش پیش تر ها گریه می کرد

در آسمان خورشید دیگر خواهد آمد

بر روی نی این بار، دنیا گریه می کرد

آخر چرا قابیلیان بی رحم هستید

وقتی سراسیمه، اهورا گریه می کرد

دیگر چه می خواهید تا بیدار گردید

عالم نمی بینید آیا گریه می کرد

آزاده می بودید اگر، دل رحم بودید

تیغ از تمامیِ زوایا گریه می کرد

سر از ذیبح قبله ی ایمان بریدید

وقتی که خنجر بی محابا گریه می کرد

شب با وجود زخم های بس عمیقش ...

باید ورق می خورد اما... گریه می کرد

***

1. یحی بن زکریا از پیامبران الهی که مانند امام حسین سر بریده شد


تعداد بازديد : 381
چهارشنبه 23 آذر 1390 ساعت: 18:36
نویسنده:
نظرات(0)
شب عاشورا

فردا که چشم ها ز عطش تار می شود

زینب هزار بار عزادار می شود

فردا به وقت نذری و خیرات کوفیان

ضرب عمود سهم علمدار می شود

فردا میان معرکه پهلوی اکبرم

تصویر سرخ قصه مسمار می شود

هنگام دفن حنجر زخمی کودکم

دنیا به فرق مادرش آوار می شود

ان تازیانهای که به دست مغیره بود

بعد از غروب واقعه تکرار می شود

در این دیار درد یتیم سه ساله ام

در سلسله اسیر و گرفتار می شود

در گیر و دار غارت خیمه در این زمی

کار تمام اهل حرم زار می شود

آری بدون معجر و بی یار و بی پناه

ناموس عشق در همه جا خوار می شود

                                                     علی صالحی


تعداد بازديد : 197
جمعه 18 آذر 1390 ساعت: 6:31
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 5
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف