سالار زينب(س) برخیز و سایه بر سر من مستدام کن مثل همیشه در بر زینب قیام کن از زیر خاکها تو دو

سالار زينب(س) برخیز و سایه بر سر من مستدام کن مثل همیشه در بر زینب قیام کن از زیر خاکها تو دو

سالار زينب(س) برخیز و سایه بر سر من مستدام کن مثل همیشه در بر زینب قیام کن از زیر خاکها تو دو

سالار زينب(س) برخیز و سایه بر سر من مستدام کن مثل همیشه در بر زینب قیام کن از زیر خاکها تو دو

سالار زينب(س) برخیز و سایه بر سر من مستدام کن مثل همیشه در بر زینب قیام کن از زیر خاکها تو دو
سالار زينب(س) برخیز و سایه بر سر من مستدام کن مثل همیشه در بر زینب قیام کن از زیر خاکها تو دو
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
سالار زينب(س) برخیز و سایه بر سر من مستدام کن مثل همیشه در بر زینب قیام کن از زیر خاکها تو دو

    سالار زينب(س)

برخیز و سایه بر سر من مستدام کن

مثل همیشه در بر زینب قیام کن

از زیر خاکها تو دوباره صدام کن

«یا پاسخ سلام بگو، یا سلام کن» 1

 

هرگز نبود باورم ای شاه پاکها

من روی خاک باشم و تو زیر خاکها

 

بردار سر ز خاک، تو ای بی قرینه ام

طوفان زده وجود مرا، ای سفینه ام

بنگر مرا که عازم شهر مدینه ام

بنگر که دستهام بُوَد روی سینه ام

 

زینب! به زیر خاک شه عالمین توست

«این کشته فتاده به هامون حسین توست» 2

 

آنکه غمش نمود تو را چون کمان کجاست؟

آنکه ربود گوی ز پیغمبران کجاست؟

با من بگو که ساقی لب تشنگان کجاست؟

« ای یار آشنا! عَلَم کاروان کجاست؟

 

تا سر نهیم بر قدم ساربانِ دوست » 3

حس می کنم هنوز که دلگرمی ام به اوست

 

در شام و کوفه بر سر بازار رفتم و ...

بی یاور و بدون علمدار رفتم و ...

با آستین پاره، گرفتار رفتم و ...

دیدند آمده خودِ کرار، رفتم و

 

تا خطبه خواندم آتش دل را گداختند

شاگردهای من همه من را شناختند

 

شد در تمام طول سفر آرزوی چشم

چشم تو را ببیند و این بود سوی چشم

در مجلس یزید شدم روبروی چشم

گفتی که صبر پیشه نما، ای به روی چشم

 

امرت اگر نبود، نبودم به روی پا

من در نمازهام دعا کردمت اخا

 

گفتم که ای ذُراریِ آزاد گشتگان 4

جلادِ پا گذاشته بر جای دیگران

اهل و عیال تو به پس پرده در امان!

اهل و عیال خاتم پیغمبران، عیان؟

 

از قاری، این کدام ره قدردانی است؟

بس کن! عصات تَرکه ای و خیزرانی است

 

گاهی سپر به کعب نی دخترت شدم

گه تکیه گاه خستگی همسرت شدم

من چل شبانه روز پیام آورت شدم

بودی خدای عشق، وَ پیغمبرت شدم

 

برخیز و کارِ خواهر خود را نگاه کن

اعجاز این پیمبر خود را نگاه کن :

 

هشتاد و چار، بردم و آورده ام حسین

من جای هرکدام کتک خورده ام حسین

گرچه در امتحان بلا بُرده ام حسین

از دخترت نپرس كه شرمنده ام حسين

 

رویش قشنگ بود، گمانم نظر زدند

هم با خبر زدند، و هم بی خبر زدند...

 

بگذر ز رنجِ راه و سفر، از خودت بگو

آسوده باش، نیست خطر، از خودت بگو

از خاطرم ملال ببر، از خودت بگو

ما را نبود از تو خبر، از خودت بگو

 

بر وصل یار، باز رسیدن چه خوش بُوَد

«حال از دهان دوست شنیدن چه خوش بود» 5

 

دارم به دست و پا زدنت فکر می کنم

دارم به پیرُهَن، به تنت فکر می کنم

دارم به زیر و رو شدنت فکر می کنم

دارم به نیزه و دهنت فکر می کنم

 

تیرت رسیده بود و بهارت گذشته بود

من را ببخش، کار ز کارت گذشته بود...

(سيد محمد حسيني پور)

با تشكر فراوان از سرور گرامي جناب آقاي "سيد محمد حسيني پور"

1.     استاد،حاج علی انسانی

2.     محتشم کاشانی

3.     سعدی

4.     ذُراری از ماده ذریه و به معنای نسل و فرزند است. اشاره به خطبه زینب کبری‏سلام الله علیها در مجلس یزید شده که به یزید فرمود: یابن الطلقاء... یعنی ای فرزند آزادشدگان... (ابوسفیان و معاویه و سایر بنی امیه لعنه الله علیهم اجمعین پس از فتح مکه توسط مسلمانان از طرف رسول اللهصلی الله علیه و آله آزاد شدند.) سایر عبارات این بند نیز برگرفته از متن این خطبه شریفه هستند.

5.     سعدی


تعداد بازديد : 189
یکشنبه 10 دی 1391 ساعت: 9:17
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف