وای مادرم... باز هم فاطمیه آمده و صاحب الامر ! همه حیرانیم لطف تو بود که ما باز سر سفره ی مادرتان مهم

وای مادرم... باز هم فاطمیه آمده و صاحب الامر ! همه حیرانیم لطف تو بود که ما باز سر سفره ی مادرتان مهم

وای مادرم... باز هم فاطمیه آمده و صاحب الامر ! همه حیرانیم لطف تو بود که ما باز سر سفره ی مادرتان مهم

وای مادرم... باز هم فاطمیه آمده و صاحب الامر ! همه حیرانیم لطف تو بود که ما باز سر سفره ی مادرتان مهم

وای مادرم... باز هم فاطمیه آمده و صاحب الامر ! همه حیرانیم لطف تو بود که ما باز سر سفره ی مادرتان مهم
وای مادرم... باز هم فاطمیه آمده و صاحب الامر ! همه حیرانیم لطف تو بود که ما باز سر سفره ی مادرتان مهم
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
وای مادرم... باز هم فاطمیه آمده و صاحب الامر ! همه حیرانیم لطف تو بود که ما باز سر سفره ی مادرتان مهم

وای مادرم...

باز هم فاطمیه آمده و

صاحب الامر ! همه حیرانیم

لطف تو بود که ما باز سر

سفره ی مادرتان مهمانیم

 


 باز در ذهن پر از تشویشم

در و دیوار مجسم شده است

باز هم روضه ی کوچه...مادر...

باز مسمار مجسم شده است

 


 روضه خوان گفت ؛ روایت شده که

ضربه ای آمد و بر صورت خورد

چه قَدَر مادرمان حرف شنید

چه قدر مادرمان تهمت خورد...!

 


 پشت در...شعله...شرر...چند نفر...

مادری خورد زمین... وای خدا

مشت...شلاق...غلاف شمشیر

لگد و سقط جنین... وای خدا

 


 کینه توزان علی جمع شدند

پشت در توطئه بافی کردند

همگی جمع شدند و با پا...

سر زهراش تلافی کردند

 


دست نامرد یکی از آنها

مشت گردید و چنان محکم خورد

که علی داد زد ای نامردان ؛

فرم فک و دهنش بر هم خورد

 


 شعله ها داغ... و در خانه داغ...

داغ تر میخ در چوبین است...

و حسن گفت ؛ حسین جان ! تو نبین

چادر مادرمان خونین است...!

 

 

سید نیما نجاری



تعداد بازديد : 199
پنجشنبه 07 اسفند 1393 ساعت: 11:57
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف