تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
|
حضرت عباس(ع)-مدح و شهادت
مشک را هم شأن دریا می کنی
آب را با عشق معنا می کنی
عکس ماهت توی آب افتاده است
نهر را محو تماشا می کنی
آب در مشت و نمی نوشی چرا؟
قطره را غرق تمنا می کنی
عقل را، اندیشه را، احساس را
باز در گیر معما می کنی
در میان نیزه ها بی دست و چشم
محشری در عشق بر پا می کنی
آن امان نامه خیالی باطل است
شمر را این گونه رسوا می کنی
مشق صبر و صدق و اخلاص و صفا
این همه در نقش سقا می کنی
×××
با نگاهی٬ ای مسیح پاک دم
مرده زنده، کور بینا می کنی
دردهایم را نمی گویم ولی
دیده ام، درمان مهیا می کنی
دست هایت عشق را پل می شود
در غزل هایم چه خوش جا می کنی
گونه های شعر من تر می شود
عقده های بسته را وا می کنی!
تعداد بازديد : 195
پنجشنبه 18 اسفند 1390 ساعت: 15:04
نویسنده: خادم الزهرا (س)
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب