حضرت عباس ع

حضرت عباس ع

حضرت عباس ع

حضرت عباس ع

حضرت عباس ع
حضرت عباس ع
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
حضرت عباس ع

حضرت عباس(ع)-شهادت

شعر، پاره ای از قسمتهای پایانی یک غزل مثنوی است که از زبان حضرت سکینه(سلام الله علیها) روایت می شود...

 

نقاش اسب را که زمین گیر می کشد

یا چهره ی عموی مرا پیر می کشد

بی آب، مشک را و علم را بدون دست

یا چشم را حوالی یک تیر می کشد

از لا به لای نیزه و از لا به لای تیر

کفتار را به سینه ی یک شیر می کشد

موضوع قصه چیست چه خوابی است دیده ام؟

احساس می کنم کمرم تیر می کشد...

×××

باید که خون گریست زمین ناله می کند

یک دشت را برای تو پر لاله می کند

×××  

پیشانی ات نگاه مرا خیره می کند

آبی آسمان مرا تیره می کند

با مشک روی دوش به ما فکر می کنی

با دست و سر به دین خدا فکر می کنی

یا فکر می کنی که حسین است و بعد از آن

تنها، علی میان حنین است و بعد از آن

این شام آخر است و صلیب است و بعد از آن

صد خنجر است و حنجر سیب است و بعد از آن

×××

باید که خون گریست زمین ناله می کند

یک دشت را برای تو پر لاله می کند

×××

رفتی عمو که خیمه ی مان بی عمود شد

رفتی قیام عمه، عمو جان، قعود شد

دشمن چه کرد بعد تو، خط و نشان کشید!

رفتی عمو که گونه ی خیسم کبود شد

مردی که ترس نام تو را داشت، بعد تو

مردی که گوشواره ی ما را ربود شد

×××

در قلب خسته خون تو جریان گرفته است

آغاز قصه رنگ ز پایان گرفته است

×××

باید که خون گریست زمین ناله می کند

یک دشت را برای تو پر لاله کی کند


تعداد بازديد : 231
پنجشنبه 18 اسفند 1390 ساعت: 15:07
نویسنده:
نظرات(0)
مطالب مرتبط
بخش نظرات این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف