به مناسبت شهادت امام چهارم
دست قضا به دفتر من درد میکشد
واژه به واژه پیکر من درد میکشد
شبها میان سجده کمی آه می کشم
از سنگ بی هوا سر من درد میکشد
من ناله های مادرمان را شنیده ام
قلب نجیب مادر من درد میکشد
پایین نیزه عمه ی من گریه می کند
بالای نیزه دلبر من درد میکشد
هر شب برای عمه ی خود گریه میکنم
از چشم هرزه سرور من درد میکشد
لعنت به ساربان همه را خسته کرده است
پهلوی زخم خواهر من درد میکشد
گاهی که روی نیزه سری میخورد تکان
بانو ربابه محضر من درد میکشد
شرمنده میشوم به خدا آب میشوم
وقتی کسی برابر من درد میکشد
هر لحظه فکر کرب و بلا میکشد مرا
این لحظه های آخر من درد میکشد
علی حسنی
همین که داغ رسید عمه را صدا کردی
نشستی و وسط خیمه ها دعا کردی
چقدر داغ که در نیم روز دیدی تو
چقدر عمر که دائم خدا خدا کردی
خدا نخواست که در کربلا شهید شوی
به جای آن همه جا را تو کربلا کردی
حسین قاری قرآن روی نیزه شد و
تو خطبه خواندی و تفسیر آیه ها کردی
زلال جاری گریه بهانه می خواهد
بهانه را چقدر خوب دست و پا کردی
زمان دیدن لبخندهای یک نوزاد
بنا نبود به گریه ولی بنا کردی
میان کوچه و بازار روضه خوان بودی
اساس هیئت ما را خودت به پا کردی
تو هم شهید همان سال شصت یک هستی
که سالها به همان روز اقتدا کردی