من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کامدم دستور تا آخر گرفتم
بر مشام جان زدم یک قطره از عطر حسینی
سبقت از مشک و گلاب و نافه عنبر گرفتم
عالم ذر ذره ای از خاک پای حضرتش
از برای افتخار از حضرت داور گرفتم
بر در دروازه ساعات ساعتها نشستم
تا سراغ حضرتش از زینب اطهر گرفتم
زینبی دیدم چه زینب کاش مداحش بمیرد
که ز آه آتشینش پای تا سر در گرفتم
دست بسته سر شکسته دیده اشک آلود اما
حالتی دیدم که بر دل غصه ای دیگر گرفتم
ناگهان فرمود شاه تشنه کامان بر سر نی
از سنان جا روبروی محمل خواهر گرفتم