loading...
حرم شاه - بانک جامع اشعار مذهبی روضه و مرثیه
خادم الزهرا (س) بازدید : 207 جمعه 16 دی 1390 نظرات (0)

از سفر آمدم اي همسفرم
کن تماشا که چه آمد به سرم
کس ندارم که توانم بدهد
تربت يار نشانم بدهد
من سراپا همه رنج و دردم
کرده عشق تو بيابانگردم
نيست ز احوال من آگاه کسي
نيست در سينه ي من يک نفسي
چه بگويم به چه احوال گذشت
اين چهل روز چهل سال گذشت
رفتم از کوي تو اما دل ماند
دل سرگشته در اين منزل ماند
از سر ني بنمودي دل من
سايه شد با سر تو محمل من
طعنه ها بر دل تنگم زده اند
نام تو بردم و سنگم زده اند
من کجا کوفه کجا شام خراب
من غمديده کجا بزم شراب
خيزران تا که به لبهايت خورد
گفتم اي کاش که زينب مي مرد
بود چشم نظرت بر هر سو
خواستم چوب بگيرم ز عدو
ليک ديدم که دو دستم بسته است
ريسمان بسته به دست خسته است
ولي از طشت دلم بشکستي
تو مرا ديدي و چشمت بستي
خون شده ديده ام از بيداري
بسکه سخت است امانتداري
بارها خون ز دو چشم افشاندم
غنچه ها را به تو برگرداندم
جمعشان جمع پريشان حالي است
جاي زهراي سه ساله خالي است
تو ز من قصه ي ويرانه مپرس
تو از آن کودک دردانه مپرس
به تن کوچک خود تاب نداشت
دخترت تا به سحر خواب نداشت
اشک مي ريخت ز چشم مستش
دست من بود عصاي دستش
ديدي اي سرو چگونه سر شد
گل نيلوفر تو پرپر شد
يوسفم گم شده مي دانم من
بعد تو زنده نمي مانم من

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بسم رب الشهدا . سلام. به سایت حرم شاه خوش آمدید. شهدا رفتند که ما بمانیم و راهشان را ادامه بدهیم. خون آنان دلیل بودن ماست. یا ایهالکافرون برای ما قتلگاهیست که به سوی آن با سر می دویم تا خدا را در خون خود آغشته ملاقات کنیم. رو به پایین گر رود بر ذوالفقارش خون ما زیر تیغش رو به بالا نام حیدر می رود
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 27172
  • کل نظرات : 3268
  • افراد آنلاین : 63
  • تعداد اعضا : 1855
  • آی پی امروز : 172
  • آی پی دیروز : 1112
  • بازدید امروز : 2,088
  • باردید دیروز : 13,893
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 92
  • بازدید هفته : 19,382
  • بازدید ماه : 26,709
  • بازدید سال : 401,509
  • بازدید کلی : 22,648,470