تاسوعا حضرت عباس س - 42

تاسوعا حضرت عباس س - 42

تاسوعا حضرت عباس س - 42

تاسوعا حضرت عباس س - 42

تاسوعا حضرت عباس س - 42
تاسوعا حضرت عباس س - 42
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
حضرت عباس ع

حضرت عباس (ع)-مدح و مصیبت

 

اصلاً تو آفریده شدی محض دلبری

ای شاه كار دست خدا وه چه محشری!

بالا بلند قد تو قامت قیامت و

شایسته شنیدن الله اكبری

تو یك طرف و هر چه سپاه است یك طرف

در یك كلام این كه ابالفضل حیدری

اوج غرور دشمنتان در غلاف شد

تا دست سوی قبضه شمشیر می بری

قصد نبرد با صف دشمن نداشتی

تا مثل آب خوردن از آنها سر آوری

ابرو گره نزن كه زمین لرزه می شود

در زیر پات، روی هم افتند لشگری

چشمت، خودش سپاه تنومند زینب است

روز سپاه كفر ز ترس شما شب است

تازه كنار علقمه فهمیده می شود

این برق چشم ها چه قدر دیده می شود

زیرآب چشم های قشنگ تو را زدند

از بس شبیه تیغ درخشیده می شود

آتشفشان غیرت سنگین چشم تو

با تیرهای حرمله خشكیده می شود

حالا چقدر فاصله دار است پیكرت

با كمترین تكان تو پاشیده می شود

مثل كلاه و پرچم و دستار سبزتان

خلخال كودكان همه دزدیده می شود

اینك سه روز رفته و باقیِ پیكرت

ما بین قبر كوچك تان چیده می شود

شرمنده ام اگر به دلت غم گذاشتم

با واژه ها برای شما كم گذاشتم


تعداد بازديد : 174
پنجشنبه 18 اسفند 1390 ساعت: 14:52
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت عباس ع

حضرت عباس(ع)-مناجات


اسیر لحظه ی وصلم دگر ندارم  تاب

 مرا به حق دو دست بریده ات دریاب

 كنار آب و لب تشنه و گلویی خشك

 وفا هم از تو وفا دید یا اخا الارباب

 گره زدم نَفَسم را به نخل های بلند

 من و هوای حرم، كربلا، دلی بی تاب

 برای حنجر اصغر به گریه می خوانم

 به طفل خون خدا جرعه ای ندادند آب

 رسید مَقطَع شعرم دوباره می گویم

«اسیر» لحظه ی وصلم دگر ندارم تاب


تعداد بازديد : 231
پنجشنبه 18 اسفند 1390 ساعت: 14:52
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت عباس ع

حضرت عباس(ع)-شهادت

 

از هیبت قد کشیده ات می ترسند

از خشم میان دیده ات می ترسند

عباس، به پهلوانی ات قسم این لشکر

حتی ز سر بریده ات می ترسند...


تعداد بازديد : 173
پنجشنبه 18 اسفند 1390 ساعت: 14:51
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت عباس ع

‏حضرت عباس(س)-شهادت

 

گر جگر خشک شود خشکی لب ها؛ حتمی است

رفتن ناله ی لب تشنه به بالا حتمی است

آب اگر یافت نشد مرگ رباب بی شیر

بر سر درس جگر سوز الف با حتمی است

قطره ای آب اگر نذر سر او بکُنند

بر علی اصغر مان معجز عیسا حتمی است

بدن غیرت اگر که عرق سرد کُند

خیس تب هم بشود؛ ذُق ذق رگها حتمی است

دختر شاه بخواهد؛ احدی مانع نیست

طلب آب کُند؛‌ حل معمّا حتمی است

العطش باز اگر بر جگری لطمه زند

مشک اگر پُر نشود؛ مُردن سقا حتمی است

آب اگر موج زند باز هم ایمان داریم

این که او لب نزده بر لب دریا حتمی است

بی کلاه خود اگر بر سر او گُرز زنند

از روی اسب؛ زمین خوردن آقا حتمی است

نالهٔ ابنیَ العباسِ زنی ثابت کرد

این که او شد؛ پسر حضرت زهرا حتمی است

تیر انداز هر آن قدر که ناشی باشد

تیر خوردن به تو با این قد و بالا حتمی است

دست دادی و به تو بال بهشتی دادند

لفظ طیّار تو در جنّت الاعلی حتمی است

گر روی خاک بلا پا بکشی آقا جان

بر حسین بن علی خنده اعدا حتمی است

اگر آقا نبَرد پیکرتان را به حرم

تکّه تکّه شدن این قد رعنا حتمی است

عدّه ای نیزه سر دست بلند کردند

روی نی؛‌ با کمک پارچه بندت کردند


تعداد بازديد : 255
پنجشنبه 18 اسفند 1390 ساعت: 14:51
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت عباس ع

مسعود اصلانی

حضرت عباس(ع)-شهادت


خشکیده بود آن لب دریایی شما

بی تاب بود سینه شیدایی شما

چشمان آسمان به بلندای آسمان

 مبهوت مانده بر قد رعنایی شما

گل از گل رقیه ی ارباب می شکفت

با دیدن تبسم رویایی شما

بی خود نگفته اند که ماه قبیله ای

همتا نداشت جذبهٔ زیبایی شما

از این که آب هست و لب تشنه مانده اید

در حیرت است منصب سقایی شما

برگرد و سمت خیمه زن ها قدم بزن

طفلی نگاش مانده به لالایی شما

حتی اگر به سمت تلاطم نمی زدی

چیزی که کم نمی شد از آقایی شما


تعداد بازديد : 201
چهارشنبه 23 آذر 1390 ساعت: 19:35
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت عباس ع

مهدی صفی یاری

حضرت عباس (ع)-شهادت

 

ای درود خدا به ساحت تان

به قد و قامت قیامت تان

ماه هم پیش تان کم آورده

کوه می لرزد از صلابت تان

همه را کشته راه رفتن تان

همه را کشته این نجابت تان

مثل یک روز روشن است آقا

مهربانی شده است عادت تان

ای سر آغاز تان کرامت محض

با خودم فکر می کنم نهایت تان...

راستی یک سوال، با خورشید

از کی آغاز شد رفاقت تان؟

تو و خورشید عین هم هستید

در بلندای قد و قامت تان

حیف شد چشم تان زدند آقا

شک نداریم در شهامت تان

من از این جا به بعد معذورم

کاش می شد گذاشت راحت تان

 

در لهوف آمده تفاوت داشت...

...با همه نحوه ی شهادت تان

تو زیارت گهی و آمده اند

اینهمه تیر به زیارت تان

گرد و خاکی بلند شد آن روز

بر سر پرچم و علامت تان

کاش یک مشت آب می خوردی

آب شد آب از خجالت تان

×××

آه... آقا... بلند شو آقا

مادری آمده عیادت تان


تعداد بازديد : 173
چهارشنبه 23 آذر 1390 ساعت: 19:34
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت عباس ع

رضا رسول زاده

حضرت عباس(ع)-شهادت

 

افتاده ای برای چه از پا؟ بلند شو

خوردم زمین کنار تو ، از جا بلند شو

لشکر به قامت خم من خنده می کند

شد علقمه محل تماشا، بلند شو

لب تشنه اصغرم دگر از حال رفته است

گوید رباب: حضرت دریا بلند شو

مادر فتاد روی زمین گفت: یا علی

تو هم به اسم اعظم بابا بلند شو

یک جور می دهیم جواب سکینه را

باشد، بیا به خیمه تو حالا، بلند شو

من قول می دهم که به رویت نیاورد

که خالی است مشک تو سقا، بلند شو

اکنون که خوانده ای تو برادر حسین را

خواهر بگو به زینب کبری، بلند شو

ام البنین نیامده زهرا که آمده

بی دست من به خاطر زهرا بلند شو


تعداد بازديد : 243
چهارشنبه 23 آذر 1390 ساعت: 19:34
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت عباس ع

محمد مهدی رافع "تنها"

حضرت عباس (ع)-مدح و مصیبت

 

ای یل حیدری مآب عباس

وی خدا را چو در ناب عباس

ای تو معیار هر جوان مردی

وی تو میزان هر صواب عباس

ذره ای فضل تو نمی گنجد

در خط و صفحه و کتاب عباس

پیش دریای حُسن تو باشد

صد هزار نیل چون سراب عباس

ای که در میان هاشمیان

بوده ای سید الشباب عباس

تا دمی جلوه ای کند مهتاب

رخ نهان کن پس نقاب عباس

از غم چشم های زیبایت

قلب هر سنگ شد مذاب عباس

تا تو بودی عدو نمی دیدی

رنگ مخیم مگر به خواب عباس!

زآن که از جرعه ای مضایقه کرد

شرمگین گشته از تو آب عباس

تشنه لب زآب آمدی بیرون

پا نهادی تو در رکاب عباس   

در کَفت مشک آب و سوی خیام

رو نمودی تو با شتاب عباس

از هزاران کمان، سرت می ریخت

بارش تیر بی حساب عباس

تا به مشکت رسید تیر انگار

آسمان شد سرت خراب عباس

تیر بر مشک آمد و ماندی

پیش طفلان، تو بی جواب عباس

دشمنت زود کار خود را کرد

کم نمود از دلت عذاب عباس

کرد از ضربتی ز آهن سرد

چهره ات را ز خون خضاب عباس

بعد تو، پور فاطمه تنها

گشت در بین آن ذئاب عباس

بین گودال قتلگه دشمن

تشنه انداختش ز تاب عباس

خیمه ای را که نور حاجب بود

دشمنش کرد بی حجاب عباس

بعد تو رهسپار هر بازار

گشت ناموس بوتراب عباس

گر تو بودی زمان کجا می دید

زینب و مجلس شراب عباس

بی تو می رفت تا که ناموست

به کنیزی شود خطاب عباس


تعداد بازديد : 261
چهارشنبه 23 آذر 1390 ساعت: 19:33
نویسنده:
نظرات(0)
تاسوعا

اشعار شب تاسوعا – روضه حضرت عباس(ع) – رضا نیکوکار

 

عطر خوش بوی گل آن ور دیواری تو

بیشتر دست مرا کاش نگه داری تو

 

با تو قرآن لب طاقچه را می شنوم

«من صدای نفس باغچه را می شنوم»

 

در خودش قدرت صد معجزه را جا داده

این دو تا دست که بر روی زمین افتاده

 

کیست این کوه که یک مشک به دندان دارد

چیست این عشق که هفتاد و دو مهمان دارد

 

کم نمی آورد این یکه سوار بی دست

کوه اگر روی زمین هم که بیفتد کوه است

 

«کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ»

در دل واقعه تصویر نماز گل سرخ

 

کار ما نیست تو را در دو سه خط بنویسیم

بی تو تنها بنشینیم و فقط بنویسیم

 

آب را بعد تو صد مرتبه ما گِل کردیم

در هیاهوی زمین دست تو را ول کردیم

 

دست از شانه جدا را که همین نزدیکی ست

یادمان رفت خدا را که همین نزدیکی ست

 

یادمان رفت دل سوخته ی اکبر را

حنجر پاره و خونین علی اصغر را

 

یادمان رفت لب تشنه ی سقا را هم 

بر سر نیزه سخن گفتن سرها را هم

 

...یادمان رفت گل آن ور دیواری تو

یادمان رفت ابوالفضل علمداری تو

 

رضا نیکو کار


تعداد بازديد : 339
دوشنبه 07 آذر 1390 ساعت: 18:17
نویسنده:
نظرات(1)
تاسوعا

اشعار شب تاسوعا – روضه حضرت عباس(ع) – وحید قاسمی

 

آقاي بهشت

 

 يك وقت ز خانه ات جوابم نكني

 با لفظ برو، خانه خرابم نكني

 

 مي ترسم از آن لحظه كه روز عرثات

 در زمره ي نوكران حسابم نكني

 

 پيش نظر سينه زنانت محشر

 بيچاره ي رو سيه خطابم نكني!؟

 

 نزديكي درب دوزخ آقاي بهشت

 با بستن پلك خود عذابم نكني

 

 سوگند به جان مادرت، اي آقا

 شرمنده ي روي بوترابم نكني

 

 فرداي قيامت سر حوض كوثر

 با هُرم نگاه خويش ،آبم نكني

 

 اي ساقي تشنه لب دلت مي آيد

 مهمان پياله اي شرابم نكني؟

 

وحید قاسمی


تعداد بازديد : 211
دوشنبه 07 آذر 1390 ساعت: 18:17
نویسنده:
نظرات(0)
تاسوعا

 

اشعار شب تاسوعا – روضه حضرت عباس(ع)

 

مادرت آمده بالای سرم گریه کند

به پذیرایی چشمان ترم گریه کند

 

مادرم ام بنین کرببلا نیست ولی

شکر حق مادر تو هست برم گریه کند

 

بین بابایم و من وجه شباهت دیده

که غریبانه بر این فرق سرم گریه کند

 

خواهرم را تو بگو تا که دو چشمش گیرد

گر ببندد سر نیزه سر من ...گریه کند


تعداد بازديد : 195
دوشنبه 07 آذر 1390 ساعت: 18:16
نویسنده:
نظرات(0)
تاسوعا

اشعار شب تاسوعا – روضه حضرت عباس(ع) – نادر حسینی

 

اگر چه آب فقط لشگر عدو دارد

هوای دخترکی را ولی عمو دارد

 

دلش نیامد از این خیمه ها سفر بکند

که با سه ساله ی این خیمه سخت خو دارد

 

عمود خیمه ی من بعد رفتنم بکشید

وداع آخر سقا چقدر بو دارد

 

به شط رسید من از دور دست می بینم

نشسته است و با آب گفتگو دارد

 

که آب ساقی عطشان خیمه ها هستم

به غیر آب مگر ساقی آرزو دارد

 

همینکه مشک پر از آب شد خدا را شکر

از این به بعد خدا هم هوای او دارد

 

خلاصه اینکه به سمت حرم به راه افتاد

اگر چه نیم نگاهی به چار سو دارد

 

من از عبارت نخل و درخت می ترسم

ز پشت آن کسی انگار قصد او دارد

 

و دختری که به یک خیمه تکیه دارد هم

تمام حادثه را تلخ مو به مو دارد

 

زمین برای دو دستش به سجده افتاده

فرات نیز ز دستان او وضو دارد

 

لب سه شعبه به لبهای مشک آب رسید

هنوز جرعه ای از آب در سبو دارد

 

دهان که دست شود کار سخت خواهد شد

چرا که حرمله را نیز پیش رو دارد

 

رسید آخر و آبی به خیمه ها نرسید

به جای آب سر نیزه در گلو دارد

 

  نادر حسینی

 


تعداد بازديد : 209
دوشنبه 07 آذر 1390 ساعت: 18:14
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت عباس ع

بعد از تو آب، معني درياشدن نداشت

 گُم بود در خجالت و پيداشدن نداشت

 بي بوي رويت اي مهِ يكتاي هاشمي

شب مانده بود و جرأتِ فرداشدن نداشت

 هر كس كه آب داد به دستان تشنگان

 بي إذن تو اجازه ي سقّا شدن نداشت

 در   بينِ  نوكرانِ  به  اربابمان  كسي

 غير از  شما  لياقت  آقا شدن  نداشت

 با    بودنَت   ميانِ   سپاهِ   حسينيان

 اربابِ   ما   تفكّر  تنها شدن  نداشت

 كرب و بلا ،  اگر كه علمداريَت  نبود

 در چشم زينب اين همه زيبا شدن نداشت

 جانبازي و رشادت و عشقت اگر  نبود

 امُّ البنين ،  تصوّر  زهرا شدن  نداشت

 از علقمه رسيدي و  مشكت پُرآب بود

 كارَت كه كاش ختمِ به اينجا شدن نداشت

 از پشتِ سر به سوي تو تيري روانه شد

 زيرا كه با تو قدرتِ همپا شدن نداشت

 تيري دگر زِ چلّه گذشت و به مشك خورد

 مشكل گشا ! دگر گِرهَت واشدن نداشت

 زهرا رسيد و باده ي تو غرقِ ياس شد

 جام از دو دست فاطمه...شيداشدن نداشت؟

 از  روي  نيزه ها سرت  افتاد بر زمين

 انگار  روي  نيزه سرِ جا شدن نداشت

 ويران نشينِ شام  ،  همان دختر يتيم

 بي ذكرِ نام  تو ، رمقِ پا شدن نداشت

 مي گفت عمّه حوصله ي من سرآمده

 قدِّ سه ساله سابقه ي تا شدن نداشت

 فهميدم  از  شكستن  قدِّ پدر كه او

 بعد از عمو  تحمّل  بابا شدن  نداشت

 پرونده ي ارادتِ اين  شيعه ي (اسير)

 بي لطف تو، شرايط امضاشدن نداشت

شاعر: حمید رمی


تعداد بازديد : 165
پنجشنبه 03 آذر 1390 ساعت: 12:27
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت عباس ع

حضرت عباس(ع)-مناجات
 
منمو یه قلبه زخمی
 که برای تو پر اشکه
 افتخارش همینه که
 دخیله میدون مشکه...
 
 قد رعنا و رشیدت
 خواب و از ماها گرفته
 آقا جون برای روضت
 دل ما عزا گرفته...
 
 وقتی از همه بریدم
 خودمو دست تو دیدم
 همه ی دل خوشی هامو
 توی هیئت تو دیدم
 
 یاده اون نمازه صبح و
 حرم قشنگت آقا
 یاد لحظه های اول
 یاد دل تنگی سقا
 
 دوباره صدام بزن تا
 پرچم تو رو بگیریم
 باز کنار کف العباس
 با حسین حسین بمیرم
 
 آقا آرزوم همینه
 که یه روز با شور و احساس
 همگی پای برهنه
 باز بیایم به کف العباس
 
 دلا رو، رو دست بگیریم
 پا برهنه خیلی ساده
 با حسین حسین آقاجون
 تا نجف بریم پیاده
 
 می دونستم که یه روزی
 همه می گن که دیوونه س
 من میگم برا ابلفضل
 این ترانه عاشونه س:
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
 سقای حسین سید وسالار نیامد»


تعداد بازديد : 201
پنجشنبه 03 آذر 1390 ساعت: 11:30
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت عباس ع

ای دل مددی آمده ام بر در عباس

تا بوسه زنم بر حرم اطهر عباس

باب قمر هاشمیان باب بهشت است

نازم به تجلای رخ  انور  عباس

بر سلطنت و کاخ نشینی چه نیازش

در شهر وفا هر که شود نوکر عباس

گر تشنه فیضی به در ساقی عشق آی

تا مست شوی تا ابد از ساغر عباس

دلهای حزین نغمه یا فاطمه دارند

بر گوش رسد زمزمه مادر عباس

داغ غم سقا به دل ام بنین است

سوزد جگرش چون دل پر اخگر عباس

می گفت عمود حرم دین پسرم بود

هر چند شکسته به عمودی سر عباس

 استاد کلامی زنجانی


تعداد بازديد : 193
یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت: 18:01
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت عباس ع

حضرت عباس(ع)-شهادت


 به مشک نقش زمین... التهاب باقی ماند...

 شکست آینه... عکست بر آب باقی ماند...

 ...: " ستان تو جان مرا یا رسان به جانان... آب... "

 یک از هزار دعا... مستجاب باقی ماند...

 چنان به واقعه آمیخت... اشک و خون با آب...

 به رد پای تو طعم شراب باقی ماند...

 ز شرم معرکه... خورشید عقب نشینی کرد...

 به جنگ سایه... نگاه رباب... باقی ماند...

 چون آب غسل شهادت... برای قاسم... ریخت...

 محاسن نرسیده... خضاب باقی ماند...

رحیل قافله زد ساربان به راه افتاد...

 عقیق زخمی و خونین رکاب باقی ماند...

 دواند نیزه، هجده پسر... و قافله را...

 هزار دختر در اضطراب... باقی ماند...

 تمام فاطمه های بنی اسد رفتند...

 و لاشه سگ ابن الکلاب باقی ماند...

 در این میانه... چهل روز... شام هر جایی...

 چو روسپی گه کوفه... خراب باقی ماند..

 ز بدر و خیبر و صفین... عمر کین دمشق...

 و عمر عشق... چو مُرّ السحاب باقی ماند..

 صحاری و جبل و بحر... آبرو بردند...

 از آب غرق خجالت... سراب باقی ماند...

 برهنه سر به زنان حرم مگو وقتی...

 سه ساله... زیر کتک... با حجاب باقی ماند...

 جواب «هل منِ..» تو.. از دروغ.. لبیک است..

 شعار در عوض شعر ناب باقی ماند


تعداد بازديد : 173
یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت: 17:41
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت عباس ع

حضرت عباس (ع)-شهادت

 

این آبها که ریخت، فدای سرت که ریخت

اصلا فدای امّ بنین مادرت، که ریخت

گفته خدا دو بال برایت بیاورند

در آسمان علقمه، بال و پرت که ریخت

اثبات شد به من که تو سقای عالمی

بر خاک، قطره قطره ی چشم ترت که ریخت

طفلان از این که مشک به دست تو داده اند

شرمنده اند، بازوی آب آورت که ریخت

گفتم خدا به خیر کند قامت تو را

این قوم غیض کرده به روی سرت که ریخت

وقت نزول این بدن نا مرتّبت

مانند آب ریخت دلم؛ پیکرت که ریخت

معلوم شد عمود شتابش زیاد بود

بر روی شانه های بلندت سرت که ریخت

اما هنوز دست تو را بوسه می زنم

این آب ها که ریخت فدای سرت که ریخت


تعداد بازديد : 207
یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت: 17:34
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت عباس ع

حضرت عباس (ع)-مدح و شهادت

 

کیست این آبشار عاشورا

کیست این تکسوار بی همتا

سبزی خیمه های آل حسین

سرخی آسمان عاشورا

روی بازوی او مدد حیدر

ناله های شبانه اش زهرا

تا که او هست کودکان در خواب

مادران گرم گفتن لالا

علمی سربلند در دستی

مشک در دست دیگر دریا

هر که تشویش در دلش دارد

می رود سمت خیمه ی سقا

تا که او هست می توان بشنید

خنده های رباب و اصغر را

هیچ چشمی ندیده تا او هست

سایه ی دختران نو پا را

هیچ چشمی ندیده تا او هست

قد و بالای زینب کبری

نذر اسفند می کند ملک

چشم زخمی نگیردش حتی

کودکان روی دامنش هر روز

گرم بازی و ناز در اینجا

لحظه ای بی عمو خدا نکند

بی عمو یک کلام واویلا

کیست او مرد تند باد حسین

اوست تفسیر ان یکاد حسین

***

 

این صدای خروش تکبیر است

لحظه های حضور یک شیر است

در خیال شکار آمده است

مثل یک رعد مثل یک تیر است

لرزه افتاده بر ستون زمین

دیدنش هم عجب نفس گیر است

علمش را به دشت می کوبد

نوبت تند باد شمشیر است

نفس صد سپاه بند آمد

هر گلو اسیر زنجیر است

لحظه ای روی پا نمی ماند

هر که حتی ز عمر خود سیر است

آی لشکر فقط فرار کنید

ناله ی دشمن زمینگیر است

آمده شیر بی مثال علی

گرهی زد به دستمال علی

***

آسمان را دوباره حیران کرد

دشت را یک نفس پریشان کرد

یک نگاهش برای یک لشکر

خاک بر چشم گوی و میدان کرد

چشم بد دور از قیامت او

مثل حیدر به رزم جولان کرد

گرهی زد میان ابرویش

زهره ها را درید و طوفان کرد

تیغ را در میان انگشتش

اندکی چرخ داد و رقصان کرد

نعره ای زد که مرد آمده است

جنگ را مکتب دبستان کرد

خانمان همه به ویرانی است

تازه هنگامه ی رجز خوانی است

***

تیغ را لحظه ای که می چرخاند

آسمان را به خاک می چسباند

چشم تا که کار می کند اینجا

دست و پا را به سینه می پیچاند

تپش قلب آب می آمد

گیسوی مشک را که می افشاند

ذولفقاری که بین پنجه اوست

کوه را با اشاره می سوزاند

هیبت چشم او همان اول

جنگ را بین دشت می خواباند

هر که سر داشت بی سر آمده است

همه گفتند حیدر آمده است

***

افق این نگاه را بنگر

چشم های سیاه را بنگر

شمس را شمع کرد و پنهان کرد

نیم روز است و ماه را بنگر

همه ی کودکان را بنگر

یک حرم یک سپاه را بنگر

مادری آمد و اشاره نمود

کودک بی گناه را بنگر

کودکی دید روی دامانش

اشک زد حلقه گرد چشمانش

مشک را تا گرفت بر دوشش

نهر شد چون همیشه مدهوشش

می زد آب موج او تشنه

خنده ای بر لبان خاموشش

اسب را سمت خیمه ها هی کرد

دل غمگین خیمه در جوشش

وای تیغی رسید بر دستش

مشک را برد بین آغوشش

تیر ها می رسید از هر سو

پیکرش را نمود گلپوشش

گفت دیدی که آبرویم رفت

تا صدایی رسید بر گوشش

چشم وا کرد دید از مشکش

آبرویش چکید از مشکش

×××

به دلش تیر غصه ها می خورد

شعله بر جان کربلا می خورد

چشم خود بست و دید لب تشنه

کودکی را که دست و پا می زد

مادری در کنار گهواره

ساقی خیمه را صدا می زد

دید دنبال گوشواره کسی

ضرب سیلی به بچه ها می زد

از دل حلقه ای نگین افتاد

گل ام البنین زمین افتاد


تعداد بازديد : 173
یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت: 17:33
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت عباس ع

حضرت عباس(ع)-شهادت

 

مشک هم اشک به بی دستی من می ریزد

هر دم از سینه ی او ناله ی غم می خیزد

کو دو دستی که دگر مشک به آن آویزد؟

غصه کِی از دل ماتم زده ام بگریزد؟

دست آماج سن و نیزه ی  اعدایم بود

مشک خو کرده ی دستان توانایم بود

دست هم سنگر دیرینه ی مشکم افتاد

مشک سر داده از این واقعه آه و فریاد

دست آویزه ی تن، مشک هم آویزه ی دست

در غم ماتم او، بغض دل مشک شکست

دست گردیده جدا، مشک چنان می نالد

دیده و دل به وفاداری او می بالد

دست افتاده ز تن چون گل سرخی به کویر

مشک در چنبره ی غم شده در بند و اسیر

مشک در سوزش آه و غم دلواپسی اَست

اشک برچهره ی او جلوه گه بی کسی است

درد بی دست شدن سخت گرانست بر او

زین عزا داده گره بر رخ و طاق ابرو  

مشک می نالد و می سوزد ازین در به دری

ساقی تشنه ی بی دست ندارد ثمری

دست بر صفحه ی خاکست به خون آلوده

مشک کِی گردد از این ماتم و غم آسوده

مشک را با نوک دندان بگرفتم شاید

اشک از دیده ی غم دیده  به بیرون نآید

دستم افتاد ولی در بدنم تابی بود

چشم امّید به مشک و قدح آبی بود

مشک هم عاقبت افتاد چو دستم بر خاک

ناله ی  آهم از این رو  برسد تا افلاک

آه و افغان من از ماتم بی دستی نیست

اشکم آمد چو بدیدم که دگر مشک تهیست

مشکم افتاد توانم ز وجودم پر زد

قاصد مرگ به غم خانه ی جانم در زد

ساقی و مشک دو دلداده ی هم پیمانند

نقطه ی عشق و امید همه ی یارانند

«سروری» ساقی بی دست دمی غصه نخورد

تیر بر مشک نشست ساقی از آن جان بسپرد


تعداد بازديد : 205
یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت: 17:33
نویسنده:
نظرات(0)
حضرت عباس ع

حضرت عباس(ع)-شهادت


من آب روانم ای علمدار

من مایه ی جانم ای علمدار

شرمنده ز روی ماه اصغر

 در هر دو جهانم ای علمدار

 تو عزت و آبروم دادی

 ای نام و نشانم ای علمدار

 چون تشنه تو رفتی از کنارم

 در آه و فغانم ای علمدار

 بعد تو به سنگ می زنم سر

 چون سیر ز جانم ای علمدار

 ای آبِ بقا سرشک چشمت

 من تشنه آنم ای علمدار

 افسوس نشد که بر لبانت

 یک بوسه نشانم ای علمدار

 هم دل ز کفم ربوده ای تو

 هم تاب و توانم ای علمدار

 تنها تو نه ای به فکر اطفال

من هم نگرانم ای علمدار


تعداد بازديد : 151
یکشنبه 29 آبان 1390 ساعت: 17:32
نویسنده:
نظرات(0)
ليست صفحات
تعداد صفحات : 44
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف